اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کور

نویسه گردانی: KWR
کور. (اِخ ) ۞ (جبل ...) کوهی به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کور. (ع اِ) صمغ درخت مقل است و منبت او نواحی یمن و عمان بود. (ترجمه ٔ صیدنه ). || مقل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کور هندی ؛ درخت ...
کور. (اِ) مخفف کوره و معمولاً به آخر اسامی ، مانند مزید مؤخری افزوده شود: شمکور. و رجوع به کوره شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کور. [ ک َ وَ ] (اِ) به معنی کَبَر است و آن رستنیی باشد خارناک که از آن آچار سازند و در دواها نیز به کار برند. (برهان ). همان کبر است که رس...
کور. (ص ) اعمی . (ترجمان القرآن ). نابینا را گویند. (برهان ). آدم نابینا. (ناظم الاطباء). آنکه از بینایی محروم است . نابینا.اعمی . مقابل بینا و...
دولت آباد کور کوره . [ دَ ل َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . با1015 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو...
پی کور. [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) بی اثر پای . که ایز بجای نگذارد. که رد پای نماندش . بی نشان پای بر زمین : پی کور شبروی است ، نه ره جسته ...
شب کور. [ ش َ ] (ص مرکب ) آنکه به شب هیچ نبیند. أعشی . کسی که در شب چشمش نبیند. (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). رجوع به شب کوری شود. || ...
دل کور. [ دِ ] (ص مرکب ) کوردل . سیاه دل . مقابل روشن دل . (آنندراج ) : بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم بشرطآنکه ننمائی به کج طبعان دل کورش ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عنوان کتاب معروفترین اثر صادق هدایت پدر داستان نویسی نوین ایران که به سبک سور رئالیست(حرکت سیال ذهن)نوشته شده است و این سبک برای اولین بار توسط هدایت ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.