اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کورکور

نویسه گردانی: KWRKWR
کورکور. (اِ مرکب ) به معنی غلیواج باشد که مرغ گوشت رباست و آن را به عربی حِداءَة خوانند... (برهان ). کلاغ . غلیواز. (آنندراج ). پرنده ای که غلیواج نیز گویند. (ناظم الاطباء). کورکوره . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). غلیواج . مرغ گوشت ربا. زغن . (فرهنگ فارسی معین ). خرجل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید
حالی چو کورکور دراو آشیان کند.

کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کورکور.(اِخ ) از طوایف هفت لنگ بختیاری است که در مال امیر سوسن سکنی ̍ دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
کورکور. (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ ، خدری ، گرگه ، باپیر، سیف الدین وند. (جغ...
در بازی تخته نرد به قرار گرفتن دو تاس بازی در حالت عدد یک اطلاق میگردد.
کورکور زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) کورکور کردن . رجوع به کورکور کردن شود.
کورکور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کورکور کردن چراغ ؛ سخت ضعیف روشنایی دادن آن . با روشنایی کم گاهی شعله برکشیدن و گاهی فرونشستن شعله ٔ ...
قلعه گاه کورکور. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 53هزارگزی شمال باختری دیواندره و 6هزارگ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.