اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوش

نویسه گردانی: KWŠ
کوش . (اِمص ) ۞ به معنی کوشش و سعی باشد. (برهان ). سعی و جهد و کوشش . (ناظم الاطباء) :
آن همه کم شود چو کوش آمد
گرچه چون زهر بود نوش آمد.

سنائی (مثنویها چ مدرس رضوی ص 284).


تا نکند دوست نظر ضایع است
سعی من و جهد من و کوش من .

نزاری قهستانی (از آنندراج ).


|| (فعل امر)امر به کوشش کردن و کوشیدن هم هست یعنی بکوش و سعی کن . (برهان ). فعل امر (دوم شخص مفرد) است از کوشیدن .بکوش . سعی کن . (فرهنگ فارسی معین ). || (نف ) کوشش و سعی کننده را نیز گویند که فاعل ۞ باشد. (برهان ). کوشش کننده و سعی نماینده . (ناظم الاطباء). کوش ، (کوشنده ) در ترکیب به معنی کوشنده آید. (از فرهنگ فارسی معین ).
- بیهوده کوش ؛ آنکه کوشش بیهوده کند. آنکه از کوشش خود نتیجه نتواند گرفت .
- سخت کوش ؛ آنکه بسیار کوشش کند. آنکه سعی و جهد بلیغ داشته باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رزم کوش . [ رَ ] (نف مرکب ) جنگجو. رزم آزما. رزمجو. جنگاور : هزار دگر پیل پولادپوش ابا چل هزار از یل رزم کوش . اسدی .من اینجا و او رزم کوش آمده ...
سخت کوش . [ س َ ] (نف مرکب ) ساعی . کوشا. بسیار کوشنده . جاهد : سخت کوش است به پرهیز و بزهدتو مر او را بجوانی منگر. فرخی .بزاد این سفرت سخت کوش ...
سست کوش . [ س ُ ] (نف مرکب ) کاهل : نبودیم از این پیشتر سست کوش کنون گرمتر زآن برآریم جوش . نظامی (شرفنامه ص 435).کشش جستن از مردم سست کو...
عیب کوش . [ ع َ /ع ِ ] (نف مرکب ) به عیب کوشنده . آنکه در راه عیب کوشد. کوشنده بر معایب . مبرم بر خطا و نقص : هرکه سخن نشنود از عیب پوش خود...
کاهل کوش . [ هَِ ] (نف مرکب ) تنبل . کاهل رو. کم کار. سست . کاهل قدم . کوشنده به تن آسانی و سستی و تنبلی : وی بسا تیزطبع کاهل کوش که شد از کاه...
منظومه موسوم به کوش نامه اثر ایرانشان بن ابی الخیر (م قرن ششم) است که بهمن نامه را نیز سروده است. از احوال او مطلبی به دست ما نرسیده ولی مسلمان بودن و...
چاره کوش . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) حیله گر. حیلت کوش . آنکه در مکر و حیله کوشد : خود را بجهد حیله گر و چاره کوش کرد.سوزنی .
کینه کوش . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کینه کش . کینه دار. کینه ور. کینه ورز. (آنندراج ). کوشنده برای انتقامجویی .آنکه برای انتقام کوشش کند. سخت ...
بیهوده کوش . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بی فایده کوشش کننده . کنایه از ناتوان و غیرقادر به انجام کار : مکن ای جهاندار و بازآر هوش پشیمان شود مرد ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۴۰۰/۰۲/۱۸
0
0

میشه هم آهنگ کوش را بگید


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.