گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کوک نویسه گردانی: KWK کوک . (اِخ ) ۞ جیمز. دریانورد انگلیسی (1728-1779 م .) که اقیانوسیه را در سه سیاحت متوالی کشف کرد و در سال 1779 م . در یکی از جزایر هاوائی کشته شد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی کوک سرا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. هشته کوک هشته کوک. [ هََ تِ َ] (اِ مرکب). نوعی ساعت های پاندولی قدیم که در زبان انگلیسی ساعت پدر بزرگ (grandfather clock)گویند و هر هشت روز یکبار نیاز به کوک ک... دسته کوک دسته کوک . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) ساعتی که پیچاندن و جمع کردن فنر آن که چرخهای ساعت را بحرکت درمی آورد بوسیله ٔ دسته ٔ مخصوص که بر کنا... راست کوک راست کوک . (ص مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) در تارهای ذوی الاوتار (یا سازهای زهی ) که یکسر سیمها به کاسه ٔ ساز متصل است و ثابت میباشد سر دیگر آن س... غروب کوک غروب کوک . [ غ ُ ] (ص مرکب ) ساعتی که کوک آن غروب و طلوع خورشید را معین می کند. مقابل ظهرکوک . پانک کوک پانک کوک . (اِخ ) ۞ خاندانی از صاحبان مطابع و ناشرین فرانسوی در دو قرن 18 و 19 و بزرگترین افراد این خاندان شارل بود (مولد پاریس در 1780م .... ناهم کوک ناهم کوک . [ هََ ] (ص مرکب ) که هم کوک نیست . سازی که سیم هایش کوک نباشد. مقابل هم کوک . کوک زدن کوک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) دو پاره جامه را بهم پیوند کردن به طریق استعجال تا در دوختن کم و زیاده نشود. (آنندراج ). بخیه زدن با دست د... کوک شدن کوک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) موافق شدن ساز با سازی . (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن ... کوک کردن کوک کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به معنی موافق ساختن است اعم از ساز و آواز و غیره . (برهان ). موافق کردن ساز و موافق کردن آواز. (آنندراج... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود