اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کولاب

نویسه گردانی: KWLAB
کولاب . (اِ مرکب ) ۞ استخر و تالاب را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). به معنی آبگیر و استخر و تالاب که آب ایستاده باشد زیرا که کول ، گوی را گویند که در آن آب جمع آید و بایستد و آن را کیلو نیز گویند. (انجمن آرا): باقعة؛ مرغ برحذر که از ترس آنکه شکار گردد بر آبشخور فرودنیاید و از کولابها آب خورد. (منتهی الارب ). جَلس ؛ کولاب در دشت . (منتهی الارب ). || موجه ٔ عظیم را نیز گفته اند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کولاک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کولاب . (اِخ ) نام ولایتی است از مضافات بدخشان که آن را ختلان ۞ گویند. (برهان چ کلکته ص 619). نام ولایتی از ملک بدخشان که ختلان نیز گ...
کولاب . (اِخ ) نام شهری و مدینه ای هم بوده است . (برهان چ کلکته ص 619). نام شهری . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف کولان است . (حاشیه ٔ برهان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.