کون
نویسه گردانی:
KWN
کون . [ک ُ وَ ] (اِ) درخت پده را گویند و آن نوعی از بید باشد که بار و میوه ندهد و به عربی غرب خوانند. (برهان ). درخت پده . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). درخت پده که نوعی از بید است . (ناظم الاطباء). درخت پده . تَرَنگوت . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) حیز و مخنث را هم می گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). به ضم اول [کو ] است و معنی مجازی است که در همین ماده تکرار شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به مدخل بعد شود.
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سر در کون کسی گذاشتن . [ س َ دَ ن ِ ک َ گ ُت َ ] (مص مرکب ) مضطرب و بیقرار ساختن . (آنندراج ).
این یک مثل است که بیشتر در شیراز مورد استفاده قرار میگیرد و در مواقعی که شخصی از شخص دیگری انتقاد میکند و یا نظر مخالف با گوینده ارائه میدهد و یا ا...