اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوه کاف

نویسه گردانی: KWH KAF
کوه کاف . (نف مرکب ) کوه کافنده . شکافنده ٔ کوه . (فرهنگ فارسی معین ) :
بدان گونه زد نعره ای کوه کاف
که سیمرغ لرزید در کوه قاف .

اسدی (فرهنگ فارسی معین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.