کهر
نویسه گردانی:
KHR
کهر. [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قهر کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). مقهور ساختن . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || بانگ برزدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرزنش کردن و زجر کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی ترش کردن در روی کسی . (زوزنی ). به ترش رویی پیش آمدن کسی را به جهت حقارت و تهاون وی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خندیدن . || لهو و بازی کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دور آمدن روز. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بلند برآمدن روز. یقال : لقیته کهر الضحی . (منتهی الارب ). بلند برآمدن روز. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت شدن گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داماد خسری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصاهرت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) چیرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کهر. [ ک َ هََ ] (ص ، اِ) رنگی باشد اسب و استر را، ودر فرهنگ گوید به تازی کمیت خوانند. (فرهنگ رشیدی ).رنگی باشد اسب و استر را، و آن را کمیت ...
کهر. [ ] (اِ) به هندی اسم حافر حیوان است . (از فهرست مخزن الادویه ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.