اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهین

نویسه گردانی: KHYN
کهین . [ ک ِ ] (اِ) سیب صحرایی را گویند که به عربی زعرور و ذوثلثةحبات ۞ خوانند به سبب آنکه دانه ٔ آن سه پهلو می باشد. (برهان ) (آنندراج ). سیب صحرایی که آن را نقل خواجو و میوه ٔ خرس و «کیل » و «کیلک » نیز خوانند وبه تازی تفاح بری و ذوثلاث حبات و به یونانی ۞ زعرور نامند. (فرهنگ رشیدی ). زعرور و «کیل » کوهی . (ناظم الاطباء). رجوع به کهیر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کهین . [ ک ِ ] (ص تفضیلی ) ۞ کوچکتر. اصغر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچکتر. (فرهنگ فارسی معین ) : نگین بدخشی بر انگشتری ز کمتر به کم...
کهین آباد. [ ] (اِخ ) قریه ای است دوفرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
جهان کهین . [ ج َ ن ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشاره به آدم صفی علیه السلام است . || انسان . بشر. عالم صغیر ۞ . (برهان ):پس بصورت عا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.