اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کیر

نویسه گردانی: KYR
کیر. [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) اسب که در دویدن دنب بردارد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کیر. (اِ) نره و ذکر. (ناظم الاطباء). نره ٔ حیوانات ، و با لفظ خوردن مستعمل . (آنندراج ). شرم مرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آلت مردی (ا...
کیر. (ع اِ) دمه ٔ آهنگری . ج ، کیار. کیَرة، کیران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خیکی که آهنگر بدان کوره را می دمد، و کوره را که از گل ساز...
کیر. (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است در بلاد غطفان . (از معجم البلدان ).
برخی که به کار بردن این واژه را بی ادبی می دانند، واژه های عربی مانند: آلت مرد، آلت تناسلی مرد، آلت رجولیت، ذکر را به کار می برند. ولی واژه های دیگری ...
آلت تناسلی خر مثال تمثیلی: مث کیر خر اینجا وای نسا. یه کاری بکن...
آلت مردانه مصنوعی، کیر پلاستیکی،دیلدو، چرمینه و ... . ساخت این وسیله قدمتی تاریخی دارد و باستان شناسان قدمت آنرا ده هزار سال قبل ارزیابی کرده اند. در ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.