کیص
نویسه گردانی:
KYṢ
کیص . (ع ص ) دشوارخوی نیک بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدخوی و نیک بخیل . (ناظم الاطباء). تنگ خلق ، و گویند بسیار بخیل . (از اقرب الموارد). || پستک نازک اندام پرگوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاه بالای نازک اندام پرگوشت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کیس . [ ک َ ] (ع اِمص ، اِ) زیرکی . خلاف حمق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیرکی و فطانت . ضد حماقت . (ناظم الاطباء). عقل و ظرافت و فطنت و ن...
کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) زیرک . (دهار). زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک و ظریف و باکیاست . ج ، کَیْسی ̍ ۞ . (ناظم الاطباء) (از ...
کیس . (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس میان کوه ، سردسیر، جایی با هوای درست و نعمت بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 135).
کیس . [ ک َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی کیس . محدث است . (منتهی الارب ).
کیس کال . (اِ) ۞ نوعی پرنده درامریکای مرکزی ، پر او به رنگ سیاه پر طاوس و درخشان که به سرخی زند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
سام کیس . (ص ) بزرگ و شریف باشد و اشهر سامکیس یعنی مهتر بزرگ و شریف . (برهان ) (آنندراج ).
کیس لیمو. (اِ) نام ماه نهم سال در عصر هخامنشی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).