گاس . (اِ) در پهلوی صورت اصلی گاه و آن بمعنی سریر است و گویا مملکت سریر را نیز گاس میخوانده اندو به عربی السریر ترجمه کرده اند. سین بدل «ه » آمده است ، آماس ، آماه ، خروس ، خروه ، ماس ، ماه
: از حد هند تا بحد چین و ترک
از حد زنگ تا بحد روم و گاس .
محمدبن وصیف سجزی .
همان لغت پهلوی «گاه » است که به سین ختم میشده بمعنی تخت و سریر و مراد «مملکت السریر» است که دولتی مستقل بود و در قفقاز شمالی و مقابله ٔ آن با زنگ و مترادف بودن با روم مناسب است . (حاشیه ٔ تاریخ سیستان چ بهار ص
286). در پارسی باستان گاثو
۞ بمعنی جا و مکان و تخت آمده ، در اوستاگاتو
۞ بمعنی جا و تخت ، در پهلوی گاس
۞ در هندی باستان گاتو
۞ آمده است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ،ذیل «گاه »).