اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گانی

نویسه گردانی: GANY
گانی . (حامص ،ص نسبی ) (مزید مؤخر گان به اضافه ٔ «ی » نسبت ) در آخر اسماء و صفات و اعداد پیوندد و معنی اتصاف و نسبت دهد: بازارگانی ، بازرگانی ، تجارت . بیستگانی ؛ مواجبی بوده است که سالی چهاربار به لشکر میداده اند و این رسم دیوان خراسان بوده است (مفاتیح العلوم ص 40). این کلمه را به عربی «العشرینیه » میگفته اند. و شاید پولی بوده است به وزن بیست مثقال چنانکه کمر هزارگانی بمعنی هزار مثقال میگفته اند. منوچهری گوید :
یکی را ز بن بیستگانی نبخشی
یکی را دوباره دهی بیستگانی .
(تاریخ بیهقی ص 59) (برهان قاطع چ معین ). و رجوع به گان شود.
- دوستگانی :
که رامین را بتو دیدم سزاوار
تو او را دوستگانی او تو را یار.

(ویس و رامین ).


- دوگانی :
من از تو همی مال توزیع خواهم
بدین خاصگانت یگان و دوگانی .

منوچهری .


و: رودگانی ، مهرگانی ، هزارگانی . خدایگانی .
|| درکلمات مختوم به هاء غیرملفوظ بهنگام الحاق به آنی بصورت گانی درآیند: دایگانی ، زندگانی ، مژدگانی . رجوع به آنی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
گانی . (ص نسبی ) امرد. بدفعل . || قحبه . (آنندراج ).
گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) ۞ شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد.
مژده گانی . ۞ [م ُ دَ / دِ ] (اِ) مژدگانی . رجوع به مژدگانی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پیشه گانی . [ ش َ / ش ِ ] (حامص ) پیشه وری : باب چهل و چهارم اندر آیین ورسم دهقانی و هر پیشه گانی . (ص 9 منتخب قابوسنامه ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.