اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گاو

نویسه گردانی: GAW
گاو. (اِخ ) ۞ نامی است که در جبال برانس (پیرنه ) بچندین مسیل داده شده است . از آن جمله : گاودُوپُو است که در مِن پِردو تشکیل و بشکل آبشاری که دارای 450 گز ارتفاع است به مسیل گاوارنی میریزد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
گاو ورز. [ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )گاو کار. گاوی که بدان زمین شیار کنند : ز گاوان ورز و ز گاوان شیرده و دو هزارش نوشت آن دبیر.فردوس...
نیل گاو. (اِ مرکب ) آهوی سپیدپای .(ناظم الاطباء). نیله گاو. نیله گو. (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گاو بهل . [ ب َ هََ ] (اِ مرکب ) ارابه . گاو که اکثر بکار سواری آید، از عالم گهربهل که ارابه ٔ اسبی است . و این در اصل هندی است : ملا فوقی ی...
گاو اوژن. گاو افکن، گاو اوگن. مثل شیر اوژن، شیر افکن.
نیله گاو. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) ۞ پستانداری است از دسته ٔ تهی شاخان و از تیره ٔ گاوان وحشی که بیشتر در هندوستان می زید. جثه ٔ این حیوان ب...
گاو ورزه . [ وِ وَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گاو ورز. گاو کار.گاوی که بدان زمین شیار کنند. (برهان ) (آنندراج ).
گاو وحشی . [ وِ وَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بقرالوحش . رَمک . گاو کوهی . به عبری «ریم » گویند. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
گنج گاو. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) نام گنجی است از گنجهای جمشید، و آن در زمان بهرام گور ظاهر شد. گویند دهقانی زراعت را آب می داد ناگاه سوراخی بهم...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.