اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گاو زمین

نویسه گردانی: GAW ZMYN
گاو زمین . [ وِ زَ ] (اِخ ) گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است . (غیاث ) (آنندراج ). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد :
من گاو زمینم که جهان بردارم
یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟!

معزی (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو
گاو بالای زمین از بهر قربان آمده .

خاقانی .


شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا.

خاقانی .


گوهر شب را به شب عنبرین
گاو فلک برده ز گاو زمین .

نظامی .


گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب .

سوزنی .


حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت
گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین .

خواجه سلمان (از شعوری ).


|| کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
گاوزمین . [ زَ ] (اِخ ) دهی جزءدهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 33 هزارگزی خاور آوج . کوهستان ، سردسیر، دارای 490 تن سکنه . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.