گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گاهی نویسه گردانی: GAHY گاهی . (ص نسبی ) منسوب به گاه بمعنی تخت و سریر. لایق تخت و سریر : زمین هفت کشور بشاهی تراست سپاهی و گاهی و راهی تراست . فردوسی .نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه داردز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد.فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه واژه معنی گاهی گاهی . (ق ) ۞ زمانی . وقتی . در بعض ازمنه . پس از مدتی طویل بعض وقتها. احیاناً : شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق گهی بگرید و گاهی بریش برف... گاهی که گاهی که . [ ک ِ ] (حرف ربط مرک-ب ) وقت-ی ک-ه . عن-د. گاه گاهی گاه گاهی . (ق مرکب ) ۞ وقتی دون وقتی . زمانی دون زمانی . بندرت : باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آیین پادشاهی .حافظ (د... هر از گاهی چند وقت یک بار ، گاهی اوقات نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود