گرگ
نویسه گردانی:
GRG
گرگ . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 8 هزارگزی جنوب رامهرمز و 4 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خف آباد. منطقه ای است گرمسیری و مالاریائی دارای 120 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ رامهرمز تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج و کنجد و بزرک است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ جلالی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
گرگ دم . [ گ ُ دُ ] (اِ مرکب ) عمودالصبح . ذنب السرحان . دم گرگی . صبح کاذب .
گرگ دو. [ گ ُ دَ / دُو ] (اِ مرکب ) کنایه از دویدن آهسته و بسرعت رفتن و پویه کردن و قطره زدن باشد و به عربی هروله گویند. (برهان ). گرگ پوی ...
گرگ سگ . [ گ ُ س َ ] (اِ مرکب ) سگی که از نسل گرگ باشد ۞ . سگی که گرگ مانند باشد : زان گرگ سگان اژدهاروی نازرده بر او یکی سر موی . نظامی .زا...
گرگ نا. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نودان بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون واقع در 27000گزی خاور نودان . هوای آن معتدل و دارای 175 ت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گرگ وند. [ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 16000گزی باختر صحنه و 15000گزی جنوب شوسه ٔ کرمانشا...
گرگ مست . [ گ ُ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از معشوق جفا و ستم کننده و آزار رساننده باشد. (برهان ) (آنندراج ). مست طافح : یوسف روز جلوه کرد از دم گ...
گرگ میش . [ گ ُ ] (ص مرکب ) منافق که ظاهر خوب و باطن بد دارد. (آنندراج ) : این عزیزان در لباس گرگ ، میشی میکنندیوسفم یوسف ، بسی زین گرگ می...
گرگ تیغ. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) درختچه ای است از جنس لیسیوم ۞ که سه گونه ٔ آن در ایران نام برده شده است :1- بارباروم ۞ که در نقاط خشک جن...
گرگ تاج . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از چهاردانگه تابع هزار جریب . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 166).