 
        
            گرم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        GRM 
    
							
    
								
        گرم . [ گ ُ ] (اِ) در لهجه ٔ عوام ، میان  دو دوش  و گوشت  پس  گردن  نزدیک  به  مازه  را گویند.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ َ ] (ص ) پارسی  باستان  گرما  ۞  [ در پادا:  ۞  گَرما ]، اوستا گرما  ۞ ، پهلوی  گَرم   ۞ ،هندی  باستان  غرما  ۞  (گرمی )، ارمنی  جرم   ۞ ، ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ ُ ] (اِ) غم  و اندوه  و زحمت  سخت  و گرفتگی  دل  و دلگیری  باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) : گر درم  داری  گزند آرد بدین لیکن  او را گ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ)  ۞  گرام . واحد اوزان  مستعمله  در بیشترممالک  متمدنه  و عبارت  است  از وزن  یک  سانتیمتر مکعب  آب  مقطر با چهار درجه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ َ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستان های  دوگانه ٔ بخش  ترک  از شهرستان  میانه  در خاور بخش  و شمال  خاوری  شهرستان  میانه . از شمال  به  جبال  بز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  گاوکان  بخش  جبال  بارز شهرستان  جیرفت  واقع در 90000 هزارگزی  جنوب  خاوری  مسکون  و 11000گزی  شمال  راه  ما...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم . [ گ َ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل  واقع در 8 هزارگزی  شمال  باختری  ده  دوست محمد نزدیک  مرز افغانستان . هوای  آن  معتدل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم (گَرَم). (حرف ربط و شرط+« مََ »، مخفف «من » + را) مجموعا مخفف اگر مرا. ************************ گر. [ گ َ ] (حرف ربط و شرط) مخفف اگر، و کلمه شرطیه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم /garm/ معنی ۱. [مقابلِ سرد] دارای حرارت: آب گرم. ۲. بهوجود آورندۀ گرما: پتوی گرم. ۳. (صفت، قید) [مجاز] بامحبت و صمیمیت: سلامِ گرم. ۴. [عامیانه، م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم  گرم . [ گ َ گ َ ] (ص  مرکب ، ق  مرکب ) گرماگرم . رجوع  به  گرماگرم  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرم دل . [ گ َ دِ ] (ص  مرکب ) کنایه  از عاشق  سوخته . (آنندراج ). در برهان  بصورت  جمع گرم دلان  آمده  است . عاشقان  و دلسوختگان .  ||  قوی دل . پشت ...