اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرم

نویسه گردانی: GRM
گرم . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های دوگانه ٔ بخش ترک از شهرستان میانه در خاور بخش و شمال خاوری شهرستان میانه . از شمال به جبال بزکش ، از جنوب به شهرستان زنجان و از خاور به هروآباد و از باختر به دهستان کندوان محدود میباشد.
قراء این دهستان در دامنه ٔ شمالی کوه بزکش و دامنه های کوه میداندغی واقع و بطور کلی کوهستانی و دارای آب و هوای سردسیر و ییلاقی میباشد. آب قراء واقع در سمت شمال و باختر دهستان از رود گرم و قراء جنوبی از سفیدرود تأمین میشود و محصولات عمده ٔ آن غلات و حبوبات و اشجار غیرمثمر (تبریزی و چنار) میباشد. مرکز دهستان چشمه کش و از 58 آبادی بتعداد نفوس 16470 تن تشکیل یافته است . قراء عمده ٔ آن عبارتند از: خویستان ، ارمودان ، ینگجه ، دلیکانلو، چتاب حسنخان و حاجی یوسفلو میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آب گرم . [ ب ِ گ َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان قرخبلاق و نجف آباد، بفاصله ٔ 236500 گز از تهران . || نام رودی از روافد رود...
باد گرم . [ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی مانند سموم که بعض میوه ها را تباه کند: خیارها را باد گرم زد. بادی حار که صیفی را تباه کند....
آب گرم . [ ب ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب جوشیده و حارّ. حمیم . (دهار). || آب معدنی که بالطبع گرم باشد. حَمّه : آب گرم لاریجان . آب ...
پشت گرم . [ پ ُ گ َ ] (ص مرکب ) مستظهر. معتمد. مُتکی : بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راست گوی امین است نه گمان زده تهمت ناک ، چرا...
تب گرم . [ ت َ ب ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمای صالب . تب گرم یعنی در وی لرزه و سرما نباشد ۞ . (بحر الجواهر). مقابل تب سرد:صَلب تب ...
دره گرم . [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 11هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه ...
دره گرم . [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 24هزارگزی خاور فهلیان در تنگ لله ، با 14...
دسی گرم . [ دِ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) ۞ یک دهم گرم . عشر گرم .
ده گرم . [ دِه ْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان . سکنه...
گرم خیز. [ گ َ ] (نف مرکب ) کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گرم خیزی شود. || سبکروح و جلد و چابک و تیزر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۵ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.