گری 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        GRY 
    
							
    
								
        گری . [ گ َ رِ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  جوزم  و دهج  بخش  شهر بابک  شهرستان یزد، واقع در 31 هزارگزی  شمال  شهر بابک  و 13 هزارگزی  راه  جوزم  به  شهر بابک . هوای  آن  معتدل ، دارای  56 تن سکنه  است . آب  آنجا از قنات  تأمین  میشود. محصول  آن  غلات  و شغل  اهالی  زراعت ، صنایع دستی  زنان  کرباس بافی  وراه  آن  مالرو است . (فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج  10).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ َ ] (پسوند) از گر + ی  (حاصل  مصدر). اسم  مصدرهای  مختوم  به  گری  بر دو قسم اند: الف  - بخشی  آنها هستند که  بدون  (ی ) مورد استعمال  دارند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ َ ] (اِ) هر پیمانه  را گویند خواه  جریب  که  پیمانه ٔ زمین  است  و خواه  گز که  زمین  و جامه  و امثال  آن  بدان  پیمایند و گز کنند و خواه  ک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ َ ] (حامص ) (از: گر +ی  حاصل  مصدر، اسم  معنی ) (حاشیه ٔ برهان  قاطع چ  معین ). گر بودن  یعنی  علت  جرب  داشتن . (برهان ) (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ ِ ]  ۞  (اِ) گره  باشد اعم  ازگره  ریسمان  و چوب  و امثال  آن . (برهان ) (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ َ ] (اِ) گردن  که  بعربی  جید خوانند و از این  جهت  است  که  بخیه ٔ جامه  را گریبان  میگویند یعنی  نگه دارنده ٔ گردن ، چه  بان  بمعنی  نگاه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ ِ ] (فعل  امر، اِمص ) ریشه ٔ معنی  گریستن  و گرییدن . (حاشیه ٔ برهان  چ  معین ).  ||  گریه  و امر به  گریه  کردن  یعنی  گریه  کن . (فرهنگ  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ ِ رِ ] (اِخ )  ۞  استفن . فیزیک دان  انگلیسی  متولد در لندن . (در حدود 1670 - 1736م .). اوامکان  استفاده ٔ از نیروی  برق  را در اجسام  هادی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ ِ رِ ] (اِخ )  ۞  توماس . شاعر انگلیسی  متولد در لندن   ۞ . (1716 - 1771م .). شعرهای  رثایی  او مملو از حزن  و ظرافت  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ ِ رِ ] (اِخ ) جین   ۞ . شاهزاده  خانم  انگلیسی  متولد در برادگیت   ۞ . (1538 - 1559م .). دختر کوچک  ماری   ۞  خواهر هنری  هشتم   ۞  که  برخل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گری . [ گ َ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  درکواز شهرستان  ایلام ، واقع در 21000گزی  جنوب  خاوری  قلعه دره  کنار راه  مالرو امامزاده  نصرالدین . هوای  آن  ...