اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گریبان پاره کردن

نویسه گردانی: GRYBAN PARH KRDN
گریبان پاره کردن . [ گ ِ رَ / رِ ک َ دَ] (مص مرکب ) خرق گریبان . دریدن گریبان :
بیا که گر بگریبان جان رسد دستم
ز شوق پاره کنم تا به پیرهن چه رسد!

سعدی (بدایع).


|| شکافتن . از هم دریدن :
سنگ خارا را شرار من گریبان پاره کرد
ساده لوح آن کس که میپوشد بخاکستر مرا.

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.