اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گریه ناک

نویسه گردانی: GRYH NAK
گریه ناک . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) گریان . در حال گریه :
بجای تخم جواری فشاند دانه ٔ اشک
چو دست بر مژه ٔ گریه ناک زد دهقان .

ملاطغرا (از آنندراج ).


دگر از ره مستیم گریه ناک
نیم آگه از گریه ٔ خود چو تاک .

ملاطغرا (از آنندراج ).


بادا لبان دولت کلی بخنده در
از کلک گریه ناکت و از دیده ٔ ترش .

دقایقی مروزی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.