اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گس

نویسه گردانی: GS
گس . [ گ َ ] (ص ) زمخت . عَفِص . مزه ای چون مزه ٔ مازو وسنجد نارسیده و بهی نارسیده . بعض شراب های انگوری که پوست دهان و گلو را فراهم کشد: پوست انار گس است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گس . [ گ ُ ] (اِخ ) جزیره ای در آسیای صغیر. رجوع به فهرست ایران باستان شود.
گس با کسره «گ» در زبان تبری اصطلاحاً به معنای گردن می باشد.
گس خلق . [ گ َ خ ُ ] (ص مرکب ) تندخوی . خشن . بدخلق : ندهد رنج آن کَل کافرهیچ گس خلق را تن آسانی جز مظفر مجیر [ کذا ] بابکرآن چو بوبکر در مسلما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
محمد
۱۳۹۴/۰۵/۳۰ Iran
1
0

خیلی ممنون از زحمتی که کشیدین

هپروت
۱۳۹۸/۰۹/۰۴
0
0

برادر هیچ کس است نه گس خلق اخر اول باید درست خواند بعد معنی کرد ندهد رنج آن کل کافر هیچ کس خلق را تن آسانی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.