اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل آلود

نویسه گردانی: GL ʼALWD
گل آلود. [ گ ِ ](ن مف مرکب ) تیره از خاک و لای . گل آلوده :
در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب
طاووس وار پای گل آلود میبریم .

خاقانی .


دلم که خدمت زلف تو کرد چون گلسر
نکرده پای گل آلود شانه بازآورد.

خاقانی .


هر شام کز این خم گل آلود
بر خنبره ٔ فلک شود دود.

نظامی .


- امثال :
آب را گل آلود کردن و ماهی گرفتن .
و رجوع به گل آلوده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.