اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گلگون

نویسه گردانی: GLGWN
گلگون . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گل فارسی : گل را انواع بسیار است ، سرخ و سفید و سرخی که به سفیدی گراید و آن آن است که او را گلگون گویند و در عراق آنرا گل فارسی گویند. (فلاحت نامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گلگون . [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رنگ ، چه گل به معنی سرخ و گون رنگ و لون را گویند. (برهان )(غیاث ). گلرنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از آب جوی...
گلگون . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 36000گزی جنوب خاوری فهلیان ، کنارراه شوسه ٔ کازرو...
گلگون . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد واقع در 24هزارگزی شمال باختری مشهد و 3هزارگزی شمال راه شوسه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گلگون قبا. [ گ ُق َ ] (ص مرکب ) صفت کشته ای که لباس او خونین باشد. کشته ای که قبا و جامه ٔ او خون آلوده باشد : یوسف گلگون قبا وای علی اکبرم...
گلگون چرخ . [ گ ُ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه است از خورشید : زآن رخش جوزا پاردم چون ...
گلگون کمیت . [ گ ُ ک ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از شراب سرخ است ، زیرا کمیت نام رنگی از اسب است و شراب را نیز گویند. (آنندراج ) : نقره خ...
اشک گلگون . [ اَ ک ِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : گر کُمیت ِ اشک گلگونم نبودی گرم روکی شدی روشن به گیتی راز پنهانم ...
رنگرز گلگون . [ رَ رَ زِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب فروش است . (برهان قاطع) (آنندراج ). خَمّار. (برهان قاطع).
گلگون کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرخ کردن : شوم جامه ٔ رزم بیرون کنم به می روی پژمرده گلگون کنم . فردوسی .زردرویی میکشم زآن طبعنا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.