اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گندا

نویسه گردانی: GNDʼ
گندا. [ گ ُ ] (ص ،اِ) فیلسوف و دانا. (از لغت فرس اسدی ) :
پیلان ترا رفتن باد است و تن کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشه ٔ گندا.

عنصری (از لغت فرس ).


رجوع به کُندا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گندا. [ گ َ ] (نف ) (از: گند (گندیدن ) + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی را گویند که گندیده باشد و از آن بوی ...
گندا شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گندیده شدن . گندیدن . بدبو شدن . عفن ومتعفن شدن . اِنتان . اِصنان . (تاج المصادر بیهقی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.