اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گنگ

نویسه گردانی: GNG
گنگ . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان قزوین که در 87 هزارگزی جنوب باختری کرج و 9 هزارگزی جنوب راه فرعی کرج به اشتهارد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 230 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب و صیفی و میوه جات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گنگ دژهوخت . [ گ َ دِ ] (اِخ ) به معنی گنگ دژهرج است که بیت المقدس باشد. (برهان ). = گنگ دُژهوخت ۞ «فهرست ولف ». گنگ دژهخت ، گنگ دژهوخ = دزهخ...
دریای گنگ . [ دَرْ ی ِ گ َ ] (اِخ ) رود گنگ که از رودهای بزرگ آسیا است . رجوع به گنگ در ردیف خود شود.
دژهوخت گنگ . [ دِ / دُ گ َ ] (اِخ ) (از : دژهوخت = دژهخت ، به معنی بد گفته و گفتار بد + گنگ . جمعاً به معنی گنگ نفرین کرده ) : کزین پس سوی م...
دژهوست گنگ . [ دِ گ َ ] (اِخ ) دژهوخت گنگ . بیت المقدس . (برهان ). و رجوع به دژهخت و دژهوخت گنگ شود.
دزهوخت گنگ . [ دِ گ َ ] (اِخ ) بیت المقدس باشد. (فرهنگ خطی ) : کنون سلم جویای جنگ آمده ست که یارش ز دزهوخت گنگ آمده ست . فردوسی .به دزهوخت...
گنگ ملاعبدا. [ گ َ م ُل ْ لا ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 13000 گزی شمال خاوری بیجار و 6000 گزی راه ما...
گنگ ده زبان . [ گ ُ گ ِ دَه ْ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از گل سرخ است ، و آن را گنگ صدزبان هم میگویند به اعتبار صد برگ . (برهان ) : ا...
گنگ سخن چین . [ گ ُ گ ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قلم است . (از مجموعه ٔ متردافات ص 274).
گنگ چهل چشمه .[ گ ُ چ ِ هَِ چ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چنارور بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که در 22 هزارگزی شمال باختری آخوره ، م...
گیج و گنگ شدن . [ ج ُ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و بیزبان شدن . سرگشته و خاموش گشتن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.