اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوار

نویسه گردانی: GWʼR
گوار. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 40 هزارگزی شمال خاوری سربند و 8 هزارگزی راه عمومی واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه ٔ آن 1261 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر و انگور و شغل اهالی زراعت و قالیبافی . راه آن مالرو است و به سختی اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گوار. [ گ ُ ] (نف ) مخفف گوارا است که نقیض گلوگیر باشد، و آن هر چیز بود از خوردنی و آشامیدنی که در حلق به آسانی رود و زود هضم شود. (برهان ). ...
نوش گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) خوش گوار. (آنندراج ). در گوارائی چون آب زندگانی ، زیرا که چشمه ٔ نوش آب حیوان است . (فرهنگ فارسی معین ). گوارا : ...
آسان گوار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) سریعالهضم . سریعالانهضام .
انده گوار. [ اَ دُه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) اندوه بر. که اندوه گوارا کند : از سر دلسوزگی فاخته آمد بمن داد مرا از سخن شربت انده گوار.عمادی شهریاری ...
شیرین گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) سریعالهضم . (ناظم الاطباء). خوشگوار. گوارا : نگویم می لعل شیرین گوارکه زهر از کف دست او نوش بود. سعدی .تیغ جفا گ...
ناخوش گوار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (ص مرکب ) هرغذای عسیرالهضم که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد. (ناظم الاطباء). || بی مزه . بی نمک . که موافق ...
نوشین گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) نوشین . خوشگوار. گوارا : روز یک نیمه کمند و مرکبان تیزتک نیم دیگر مطربان و باده ٔ نوشین گوار.فرخی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.