اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوال

نویسه گردانی: GWʼL
گوال . [ گ ُ ] (اِ) گاله . پهلوی گوبال ۞ و گوال ۞ ، کردی جوهال ۞ ، طبری گوال ۞ (جوال )، مازندرانی کنونی گوال ۞ ، گال ۞ ، غال ۞ ، گلپایگانی گوال ۞ (کیسه ای که در آن پِهِن ریزند)، معرب آن جوال . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بر وزن و معنی جوال است و جوال معرب آن است . (برهان ). || گوشه و خلوتگاه . || قسمی از ماهی که فرنگیان کارپ نامند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
گوال . [ گ ُ ] (اِمص ) بالیدن و نمو کردن . (برهان ). بالیدگی و افزونی و نشوو نما. (رشیدی ). و رجوع به گوالیدن شود. || اندوختن . (لغت فرس ص 3...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.