گوزی
نویسه گردانی:
GWZY
گوزی . (حامص ) بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به گوز شود. || گوژی . صفت گوز. رجوع به گوز و گوژ شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
گوزی . [ گ ُ ] (اِخ ) ۞ کارلو (1720-1806 م .). شاعر درام نویس ایتالیایی که در ونیز متولد شد. وی کمدی پریان را نوشته است .
گنده گوزی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) در تداول عوام ، دعویهای باطل کردن . سخنان بزرگتر از حد گفتن . گزافه گویی .
گزی به گوزی . [ گ َ ب ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از نهایت بیقدری و بی اعتباری . (آنندراج ) : دانایی عاریت دو روزی است ریش عملی گزی به گوزی است ...