اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گوشه گیر

نویسه گردانی: GWŠH GYR
گوشه گیر. [ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) تنها و مجرد و خلوت نشین . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). منزوی . که گوشه گیرد. معتزل :
گر هنرمند گوشه گیر بود
کام دل از هنر کجا یابد.

ابن یمین .


سرشک گوشه گیران را چو دریابند دُر یابند
رخ از مهر سحرخیزان نگردانند اگر دانند.

حافظ.


روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمنزارش همی گردد چمان ابرو.

حافظ.


عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را از آسایش طمع باید برید.

حافظ.


سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد.

حافظ.


|| زاهد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.