اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گول خوردن

نویسه گردانی: GWL ḴWRDN
گول خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فریب خوردن . فریفته شدن . از راه به در رفتن :
نخوری گول سکندر نروی همره خضر
چند گردی ز پی چشمه ٔ حیوان محتاج .

باقر کاشی (از بهار عجم ).


من از بی عقلی گول خورده این عمل کردم .(از تاریخ عالم آرای عباسی ص 349). از این دروغ راست نما گول خورده . (از تاریخ عالم آرای عباسی ص 368).
در لهجه ٔ یزدی «گال خوردن » در بازی مخصوص «گوبازی » به کار رود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.