اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گول گردیدن

نویسه گردانی: GWL GRDYDN
گول گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گول شدن . احمق شدن . احمق و ابله شدن . || در بیت ذیل از مولوی ، معنی وقت تلف کردن . بیهوده وقت گذراندن را می دهد :
کی نظاره ٔ اهل بخْریدن بود
آن نظاره ٔ گول گردیدن بود.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.