اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاک

نویسه گردانی: LAK
لاک .(ع حرف ربط) مخفف لکن . شمس قیس در المعجم آرد: «لاک »و «لکن » و «ولی » هر سه مستعمل است . «لکن » به اتفاق لفظی تازی است [ در اصل ] نون لکن مشدد [ است ] و تخفیف را ساکن در لفظ می آرند و ضرورت شعر را نیز، و نون اسقاط میکنند و لاک میگویند چنانک شعر :
و لاک اسقنی ان کان ماؤک ذافضل ؛ به معنی ولکن اسقنی . (المعجم چ تهران ص 234).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
لاک تراش . [ ت َ ] (اِخ ) نام دیهی به هزار جریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان هزار جریب بخش چهار...
رنگ لاک . [ رَ ] (اِ مرکب ) هر جوهری که بدان رنگ کنند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
لاک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) اندودن با لاک .- لاک زدن . ناخن ؛ اندودن ناخن به لاک .
لاک تراشان . [ ت َ ] (اِخ ) نام دهی از دهستان کلیجان شهرستان شهسوار واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری شهسوار. کوهستانی ، سردسیر، دارای 135 تن سک...
لاک‌پشت سبز ( به انگلیسی: Chelonia mydas) نوعی لاکپشت است که در آبهای گرمسیری از خلیج فارس و دریای عمان تا اقیانوس‌های آرام و اطلس زندگی می‌کند. از ن...
لاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ ش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.