اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لامرد

نویسه گردانی: LAMRD
لامرد. [ م َ ] (اِخ ) دیهی به فارس دوازده فرسنگ میانه ٔ جنوب و مشرق گله دار. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی مرکز دهستان تراکمه ٔ بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری کنگان کنارراه فرعی لار به گله دار. جلگه ، گرمسیر، مالاریائی . دارای 510 تن سکنه . شیعه . فارسی زبان . آب آن از قنات وچشمه . محصول آنجا غلات و حبوبات و پیاز و انار و شغل اهالی آن زراعت است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی
۱۳۹۹/۰۶/۲۱
0
0

لامرد: در زمانی قلعه ای توسط محمد رِئیس آن مناطق برای احمد شاه حکمران لارستان ساخت که ارتفاع قلعه از رواق(گنبد) زیارت سید عیسی در سورغال بالاتر رفت و مردم و سادات آن مناطق همه بر این کار رئیس محمد اعتراض کردند و چون او به کار ساخت قلعهبه اتمام رساند مردم شورش کرده و صدای آنها به نصیر خان ثانی رسید و نصیر خان بیگلر بیگی لار و سبعه به سور غال آمد و خواسته مردم را شنید و سریعا دستور داد که مال و انوال درون قلعه غارت و قلعه ویران شد سپس رئیس محمد آمد و نصیر خان از ایشان سوال کرد برای چی در سر زمین من چنین کردی و او نام صاحب قلعه را که شاه احمد جوان که حکمران لارستان بود را گفت و نصیر خان با شنیدن نام ایشان گریان شد و از اسب فرود آمد و گریزان به بیابان اطراف با گریه و زاری شد چون قلعه عارف زمان خود و سادات بزرگ را نا خواسته خراب کرد و جبران این کار غیر ممکن بود پس آن بیابان را لامرد یعنی جبران کاری غیر ممکن است نامیدند.طبق کتاب ... اگر صفحه کتاب را خواستید اییل کنید تا بفرستم


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.