لاه
نویسه گردانی:
LAH
لاه . (اِ) لاس باشد که نوعی از بافته ٔ ابریشمی سرخ رنگ است . (برهان ). لالس . (جهانگیری ). لاس .
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
لاه . (ع اِ) اصل است مر جلاله را(نزد سیبویه )، الف و لام بر آن داخل کردند «اﷲ» و جانشین اسم علم شد، مانند عباس و حسن . (منتهی الارب ).
لاح . [ لاح ح ] (ع ص ) مکان لاح ؛ جای تنگ . (منتهی الاُرب ).
لعة. [ل َع ْ ع َ ] (ع مص ) زن پارسای ملیحه . (منتهی الارب ).
لاءة. [ءَ ] (اِخ ) از آبهای بنی عبس است . (معجم البلدان ).
لاَّة. [ ل َ ] (ع اِ) مؤنث لأی ̍ [ ل َ آ ] . (منتهی الارب ). رجوع به لأی ̍ [ ل َ آ ] شود.