اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لایزالی

نویسه گردانی: LAYZʼLY
لایزالی . [ ی َ ] (ص نسبی ) سرمدی . دائمی . ابدی :
درهای همه ز عهد خالیست
الا در تو که لایزالیست .

نظامی .


|| نعتی خدای تعالی را :
فرد ازلی به ذوالجلالی
حق ابدی به لایزالی .

نظامی .


راه خویش از خیال خالی کن
عزم درگاه لایزالی کن .

نظامی .


ذات تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی .

نظامی .


بقدرت لایزالی هم در ساعت ابر از صحرای آن بادیه متقشع و متفرق گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 37).
می ده که گرچه گشتم نامه سیاه عالم
نومید کی توان بود از لطف لایزالی .

حافظ.


به هر منزل که روآرد خدایا
نگهدارش بلطف لایزالی .

حافظ.


حضرت لایزالی ایشان را کرامت کرده است . (انیس الطالبین ص 66).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.