لبث . [ ل َ ] (ع مص ، اِمص ) مکث . پاییدن . پای داشتن . مقابل سرعت و شتاب . درنگ . درنگی . انتظار. دیر کردن . درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). مکث کردن . لباث . (منتهی الارب ). لباثة. لبیثة. (منتهی الارب )
: ابوعلی کس فرستاد و گفت لبث
۞ [ و ] انتظار از حد گذشت و کار بغایت رسید و دشمن ظفر یافت و خانه از دست شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
119). و لشکر مغول تا به در اصفهان آمدند و از آنجا بتعجیل تمام بی هیچ لبث و مکث در مدت سه شبانروز به ری راندند. (جهانگشای جوینی ).