اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لب دوختن

نویسه گردانی: LB DWḴTN
لب دوختن . [ ل َ ت َ ] (مص مرکب ) خموشی گزیدن :
مدتی میبایدش لب دوختن
از سخنگویان سخن آموختن .

مولوی .


تا نگردد خون دل و جان جهان
لب بدوز و دیده بربند این زمان .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.