اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لب شکسته

نویسه گردانی: LB ŠKSTH
لب شکسته .[ ل َ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) (کاسه و جز آن ) که کمی از لب و دهانه ٔ آن پریده و افتاده :
آن دیگ لب شکسته ٔ صابون پزی ز من
آن چمچه ٔ هریسه و حلوا از آن تو.

وحشی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.