اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لب شیرین کردن

نویسه گردانی: LB ŠYRYN KRDN
لب شیرین کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسم . تبسم . ابتسام . کشر. دندان برهنه کردن . افترار. خنده کردن . (آنندراج ) :
غنچه اش هر گه لبی از خنده شیرین میکند
پرتوش روشن چراغ حسن پروین میکند.

ملامفید بلخی (از آنندراج ).


خدای را که به اغیار لب مکن شیرین
که تلخ بر تو همان نوشخند خواهم کرد.

شانی تکلو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.