گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لبو نویسه گردانی: LBW لبو. [ ل َ ] (اِ) چغندر پخته . لبلبو. در زبان آشور و بابل چغندر را لپتو ۞ میخوانده اند و در آرامی لپتا ۞ و لیپتا ۞ می نامیده اند و بعید نیست که اصل لبوی فارسی همین باشد. (مجله ٔ یغما شماره ٔ اول سال سوم ، مقاله ٔ پورداود). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی لب و لوچه لب و لوچه . [ ل َ ب ُ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لب و لوشه .- لب و لوچه اش آویزان بودن یا شدن ؛ ناراضی و ناخشنود بودن یا نا... لب و لوشه لب و لوشه . [ ل َ ب ُ ل َ / لُو ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لب و لوچه .- لب و لوشه آویختن ؛ عدم رضایت با چهره ٔ عبوس نمودن . نمودن عدم... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود