لتب
نویسه گردانی:
LTB
لتب . [ ل ُ ] (اِخ ) بنولتب ، حی ﱡ من العرب . (امتاع الاسماع ص 443). از آن حی ّ است ، ابومحمد عبداﷲبن لتیبه ٔ ازدی صحابی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لتب . [ ل َ ](ع مص ) لتوب . استوار و پابرجای بودن . (منتهی الارب ).ایستادن . (تاج المصادر). || لازم گرفتن . || نیزه زدن . (منتهی الارب ). ک...
لطب . [ ل َ طَ ] (ع مص ) چسبیدن و برچفسیدن پوست بر استخوان از لاغری (لغة فی لصب ). (منتهی الارب ).