اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لت لت

نویسه گردانی: LT LT
لت لت . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره :
جغد که با باز و با کلنگان ۞ پرد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .

عسجدی .


۞
... دارد چو... خواجه ش لت لت
ریشی دارد چو ماله آلوده به بت .

عماره (از لغت نامه ٔ اسدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
لت ء. [ ل َت ْءْ ] (ع مص ) دور کردن چیزی را. راندن . || گذشتن . || انداختن تیر. || آرمیدن با زن . || کم کردن . || تیزدادن . || پلیدی...
لطلط. [ ل ِ ل ِ ] (ع ص ) سطبر و بزرگ دندان . || ناقه ٔ کلان سال . || گنده پیر بی دندان . (منتهی الارب ). زن پیر. (مهذب الاسماء).
لت و پار. [ل َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) قطعه قطعه . پاره پاره .
لت و پار شدن . [ ل َ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفرق و پراکنده شدن . جزٔجزء و پاره پاره شدن . پاره پاره و لخت لخت شدن . پریشان شدن .- لت و پار ...
لت و پار کردن . [ ل َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاره پاره کردن . بقطعات خرد و بزرگ جدا کرده پراکندن . پراکنده و متفرق کردن . بی نظم و ترتیبی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.