لث ء
نویسه گردانی:
LṮ ʼ
لث ء. [ ل َث ْءْ ] (ع مص ) آب خوردن سگ از خنور و جز آن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
فرک لس . [ ف ِ رِ ل ِ ] (اِخ ) والی سلوکی فارس که در آغاز کار اشکانیان بر آن ایالت فرمان میرانده است . (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2197...
لس شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به فالج مبتلی گشتن . فالج شدن . بی حس شدن . لمس شدن . و نیز رجوع به لس شود.
پانگ لس . [ ل ُ ](اِخ ) (دکتر) ۞ یکی از قهرمانان کتاب کاندید ولتر و آن تجسم اصل : لیس فی الامکان ابدع مماکان است که به غلط به لیبنیتز نس...
لس و لوس . [ ل َ س ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به لس شود.
من تین یی لس متز. [ م ُ ل ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ مون تین یی لس متز. مرکز بخشی است که در متز، مرکز ایالت موزل ۞ فرانسه واقع است و 26638 تن سک...