لخت
نویسه گردانی:
LḴT
لخت . [ ل ُ ] (ص )(از: کلمه ٔ رُت ) لهجه ٔ عامیانه ٔ لوت . رُت . روت . برهنه . عور. روده . روخ . عریان . مجرد. عری . تهک . غوشت .
- عرق لخت ؛ بدون نقل و مزه .
- لخت شدن ؛ از جامه برآمدن .
- لخت کردن ؛برهنه کردن . رجوع به این دو کلمه در ردیف خود شود.
|| اطلس ساده . اَجرد.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
لخت کردن . [ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جامه برآوردن . برهنه کردن .- لخت کردن کاروان ؛ ستدن دزد همه ٔ اموال آنان را به ستم . گرفتن قاطع طر...
لخت و پتی . [ ل ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع . بکلی عور. بالتمام برهنه . مادرزا.
لخت و پخت . [ ل ُ ت ُ پ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لخت و عور.
لخت و عور. [ ل ُ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لوت و لندر. مادرزا. بالتمام برهنه .
لخت و لندر. [ ل ُ ت ُ ل ُ دُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لخت و عور. لخت و پتی . بکلی برهنه . مادرزا.
چادر یک لخت . [ دَ / دُ رِی ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چادر یک شقه ، چادر یک تخته . ملاَءة. (منتهی الارب ). ریطة. (منتهی الارب ).
لخت و برهنه . [ ل ُ ت ُرَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع است . بالتمام برهنه . رجوع به لخت و عور و لخت و پتی شود.