گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لرت نویسه گردانی: LRT لرت . [ ل ِ ] (اِ) لِرد. لای . دُردی . رجوع به هر سه کلمه شود. عکر. عکرالخمر. ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی لرت لرت . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) ۞ نام کمونی از لوار، ولایت سنت اتین به فرانسه ، دارای راه آهن و 4173 تن سکنه . لرت لرت . [ ل ُ ] (اِخ )جایی است یا قبیله ای است به اندلس . (منتهی الارب ). لرت لرت . [ ل ُ رُ ] (اِ) ۞ نامی که در رودسر و لاهیجان و دیلمان به ملچ ،نوعی از نارون دهند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210). لرت افکندن لرت افکندن . [ ل ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لِرد افکندن . ته نشین شدن دردی شراب . لای شراب در ته ظرف نشستن . لرت انداختن لرت انداختن . [ ل ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) لرت افکندن . لرد افکندن . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود