لز
نویسه گردانی:
LZ
لز. [ ل ِزز ] (ع ص ) لز شز؛ چسبنده و ملازم و پاینده در بدی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
لز. [ ل َزز ] (ع اِ) حلقه ٔ در. || (ص )کز لز از اتباع است یعنی سخت بخیل . (منتهی الارب ).
لز. [ ل َزز ] (اِخ ) موضعی است به جزیره ٔ قیس . (منتهی الارب ).
لز. [ ل َزز ] (ع مص ) لزَز. استوار بستن چیزی را. || سخت کردن . || چسبانیدن . (منتهی الارب ). برچسبانیدن . (منتخب اللغات ). || نیزه زدن . ...
لزء. [ ل َزْءْ ] (ع مص ) بخشیدن کسی را. || پر کردن . || نیکو چرانیدن شتران . || زائیدن مادر بچه را. (منتهی الارب ).
لض . [ ل َض ض ] (ع ص ) رجل لض ؛ مردنیک دورکننده و دور کردن فرماینده . (منتهی الارب ).
لظ. [ ل َظظ ] (ع ص ) مرد دشوارخوی . درشت خوی . || مرد درشت سختگیر. (منتهی الارب ).
لظ. [ ل َظظ ] (ع مص ) لازم بودن چیزی را. || ستیهیدن . لظیظ. || راندن . (منتهی الارب ).
لذ. [ ل َذذ ] (ع اِ) خواب . || (ص ) ماءٌ لذّ؛ آب خوشمزه . (منتهی الارب ).
لذ. [ ل ُذذ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لذیذ. (اقرب الموارد).