اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لسه

نویسه گردانی: LSH
لسه . [ ل ِ س ِ] (اِخ ) ۞ کرسی بخش در «مانش »، از ولایت کوتانس ، کنار رود آی ۞ به فرانسه ، دارای راه آهن و 1050 تن سکنه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
لسه . [ ل َ س َ / س ِ ] (اِ) گوشت بد. بعضی قسمتهای ناچیز و هیچکاره ٔ گوشت گوسفند وجز آن . فضول گوشت ، یعنی سوای گوشت لخم و استخوان . گوشت ک...
لسه . [ ل ُ س ِ ] (اِخ ) ۞ نام شهری به آسیای صغیر در عهد اردشیر دوم هخامنشی . (ایران باستان ج 2 ص 1139).
لسه بال . [ ل ُ س َ / س ِ ] (اِ) (به لهجه ٔ طبری ) یلوه . یلبه (طائر معروف ). به لغت دیلمی سلوی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادوی...
لسه پسه . [ ل َ س َ / س ِ پ َ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) (در صفت گوشت بد). فضول گونه ٔ گوشت خام . || گوشت بد. گوشت بد که لخم نیست . رج...
لسه میر. [ ل َ س َ ] (اِ) ۞ مرضی در کرم قز (ابریشم ) که بزرگ شود و نتند و سیاه شود و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که کرم فالج زده و بی ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: اروک áruk، اریک árik (خراسانی)****فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اروک aruk، اریک arik، (خراسانی) الاش alāŝ (خراسانی: álāŝa) ***فانکو آدینات 09163657861
لثة. [ ل ِ ث َ ] ۞ (ع اِ) نوعی از درخت . (منتهی الارب ). ۞ || زیه . گوشت بن دندان . گرداگرد دندان . عمودالاسنان ، فارسیه اراک . (بحرالجواه...
لصة. [ ل َص ْ ص َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث لص ّ. دزد. ج ، لصات ، لصائص . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.