اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لص

نویسه گردانی: LṢ
لص . [ ل ُص ص / ل ِص ص / ل َص ص ] (ع ص ، اِ) دزد (اصمعی گوید: به ضم اوّل اصح است ). ج ، لصوص ، لصاص . (منتهی الارب ). سارق . || قاتل . مردم کش . ۞ (دزی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فرک لس . [ ف ِ رِ ل ِ ] (اِخ ) والی سلوکی فارس که در آغاز کار اشکانیان بر آن ایالت فرمان میرانده است . (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2197...
پانگ لس . [ ل ُ ](اِخ ) (دکتر) ۞ یکی از قهرمانان کتاب کاندید ولتر و آن تجسم اصل : لیس فی الامکان ابدع مماکان است که به غلط به لیبنیتز نس...
لس شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به فالج مبتلی گشتن . فالج شدن . بی حس شدن . لمس شدن . و نیز رجوع به لس شود.
لس و لوس . [ ل َ س ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به لس شود.
من تین یی لس متز. [ م ُ ل ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ مون تین یی لس متز. مرکز بخشی است که در متز، مرکز ایالت موزل ۞ فرانسه واقع است و 26638 تن سک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.